امروز تکۀ جدیدی از پازل پذیرش فعالانه را جُستم و کنار تکههای قبلی قرار دادم.
منظورم از پذیرش فعالانه این است که شرایط بد (یا اجباری یا نفرتانگیز) را برای خود خوب (یا اختیاری یا دوستداشتنی) کنیم.
بگذریم.
قبلاً کمی دربارۀ آن نوشتهام.
چیزی که به تازگی بهتر به آن پی بردم این است که «پذیرش فعالانه رابطۀ تنگانگی با معناسازی دارد».
پذیرش فعالانه، ارتباط نزدیکی با ایجاد معنا دارد. این یک بازی است و کسانی امتیاز بیشتری کسب میکنند که جانهای بیشتری داشته باشند. این جانها (یا جونها) همان معناهایی هستند که شرکت کنندگان بازی برای خود میسازند.
آیا چیزی دربارۀ تفاوت مفاهیم پذیرفتن و تحمل کردن شنیدهاید؟ این روزها تصور میکنم تازه دارم متوجۀ این جمله میشوم. شاید هم متوجۀ آن نشده باشم. اما به هر حال، تازه دارم تفاوت میان پذیرش و تحمل را برای خودم تفسیر میکنم (حتی به غلط).
فرق پذیرش و تحمل
شاید فرق پذیرش و تحمل دقیقاً در همین نوع نگاه به مشکلات یا شرایط نامطلوب باشد.
رویکرد اول – تحمل کردن
تحمل کردن
نظر تحمل کردن هنگام روبهرویی با مشکلی طاقتفرسا یا قرار گرفتن در یک محیط نامطلوب (مانند یک محیط کاری با همکاران کممایه یا غیرحرفهای از نظر اخلاقی):
- «صبور باش. یک ماه دیگر تحمل کن، ببین چه میشود.»
- «دو ماه دیگر تحمل کن، چیزی تا پایان نمانده است.»
- «حالا که اینقدر خوب تحمل کردهای، یک ماه دیگر هم تحمل کن. برای تو که کاری ندارد!»
رویکرد دوم – پذیرش
در مواجهه با محیط نامطلوب (مانند همان محیط کار) پذیرش میگوید:
- «فرض کن این جریان تا ابد ادامه دارد، حالا چه میکنی؟ حالا چگونه به همکارانت مینگری؟»
- «اگر قرار باشد تا آخر عمر با همین همکاران کار کنی، چگونه با آنها رفتار میکنی؟»
- «تصور کن اگر خودت این فرصت شغلی را انتخاب کرده بودی، بدون هیچ فشاری، آنگاه چگونه رفتار میکردی؟»