مهمترین کاری که میتواند وبلاگام را از یخ زدگی در بیاورد، همین است. این که آن را – برای بار چندم – گرماش کنم. اما این بار با رویکردی تازه.
چیزی را منتشر کنم، که بتوانم هر روز به آن بیفزایم.
قطعه اول:
سوالی که مدتها ذهنم را درگیر کرده است: دورههای آموزشی چه فایدهای دارند؟
از همین دورههای آموزشی نویسندگی میآغازم.
سؤال حسابشدهتر این است که:
دورهٔ آموزشی نویسندگی برای چه کسی میتواند مفید باشد؟
پاسخ شخصی:
افراد مواجه شونده با این دورهها را میتوان به این دو دسته کلی تقسیم کرد:
گروه یک: کسانی که هیچ آشناییای با نویسندگی ندارند.
گروه دو: کسانی که یک آشنایی نسبی (کم یا زیاد) با نویسندگی دارند.
برای گروه اول: پیشنهاد نمیکنم.
برای گروه دوم: فقط به آن بخشی از افراد گروه که قول میدهند روزی دست کم یک ساعت برای تمرین و فکر کردن به دورهای که در آن ثبتنام کردهاند، وقت صرف کنند، پیشنهاد میکنم.
شاید قدری کمال گرایانه به نظر برسد.
این پاسخ، نطر شخصی من است. ساده شده یک پاسخ پیچیدهتری که در ذهن دارم. بنابراین نیاز به عمیق شدن و تفسیر بیشتر دارد.
کمی توضیح بیشتر:
نقد مهمی میتوان به پاسخ بالا داشت: «اگر همه بخواهند اینطور فکر کنند، کسی که در آشنایی خاصی با نویسندگی ندارد، همواره باید در تاریکی خود بماند و تو راه شرکت در دوره را برای او باز نگذاشتهای. پس او (یک فرد گروه اولی) چه میشود؟»
اگر بخواهم پاسخم را قدری دقیقتر بیان کنم، نمیگویم کسی که با نویسندگی آشنا نیست، حق شرکت در هیچگونه دورهٔ مربوط به نویسندگی را ندارد. اگر اینطور بود، که بسیاری از افراد با ذوق، هیچگاه به ذوق نگارشی و خلاقیت خود پی نمیبردند و بسیاری از آثار مهم ادبی (یا غیرادبی)، خلق نمیشدند.
برای گروه اول، آن گونه دوره یا معلمی مفید است که شاگرد را در خط تمرین مداوم بیندازد. معلمی که بتواند عادت نویسندگی را در شاگرد ایجاد کند، بدون تمرکز بر اینکه شاگرد چه مینویسد. و چیزی که مینویسد، «خوب» است یا «بد»؟ و چیزی که نوشته شده چه نمرهای میگیرد؟
برای یک نویسنده تازهکار هیچ نیازی به قضاوت (تعیین خوب یا بد بودن) یا تصحیح آثار نیست.
اصلاً مگر هنرجو در حال امتحان دادن است که بخواهیم به این مسائل گیر بدهیم؟
مسائلی که بیشتر او را از هنر بیزار میکنند.
در ابتدا، صرفاً به دنبال ایجاد اعتیاد نوشتن در هنرجو هستیم. اینکه کاری کنیم که هرگاه احساس متفاوت را تجربه میکند – خواه محرک غم و خواه محرک شادی – کاغذی بردارد و خط به خط بنویسد. آن قدر که پشت و روی کاغذ را سیاه کند و برود کاغذ بعدی.
تا جایی که دیگر روزی یکی دو خط، از چشم او مضحک به نظر برسد هر فایل تحت نرم افزارهای واژهپردازی (مانند Word) باز میکند، پر از واژه کند و به کمتر از ۲۰۰ – ۳۰۰ کلمه راضی نشود.
بلانسبت شما، خیلی ها توهم نویسندگی پیدا کرده اند. همین
ممنون از این که دیدگاه تون رو به اشتراک گذاشتید.
بابت اون موضوع هم خودتون رو ناراحت نکنید، کسانی که مداومت کافی برای نوشتن رو نداشته باشند، خودشون کم کم صحنه رو ترک میکنند.